English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
exclusion U محروم سازی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
privation U محروم سازی تعلیق مقام
privations U محروم سازی تعلیق مقام
frustration U خنثی سازی محروم سازی
frustrations U خنثی سازی محروم سازی
disfranchisement U محروم سازی یا محرومیت ازحق انتخابات
ouster U بی بهره سازی محروم سازی
Other Matches
rectification U یکسو سازی همسو سازی مستقیم سازی
calculating U دوباره سازی یا ایجاد داده جدید از طریق فشرده سازی وقایع عددی معین
pilot materials U وسایل و دست ابزارهای ماشین سازی یا مدل سازی
cold turkey U محروم
deprived U محروم
disadvantaged U محروم
sans U محروم از
blighted U محروم
bereaved U محروم
underclass U طبقهی محروم
excludable U محروم کردنی
devest U محروم کردن
underclass U طبقه محروم
disinherited U محروم ازارث
exclude U محروم کردن
excludes U محروم کردن
deprive U محروم کردن
disadvantaged children U کودکان محروم
to cut off U محروم کردن
deprives U محروم کردن
bereave U محروم کردن
abdicating U محروم کردن
abdicates U محروم کردن
strip U محروم کردن از
choiceless U محروم از حق انتخاب
abdicated U محروم کردن
cut off U محروم کردن
abdicate U محروم کردن
to be defected U محروم شدن
have not nations U ملل محروم
depriving U محروم کردن
deprivable U محروم کردنی
lower class U طبقه محروم
subclass U طبقه محروم
dis- U محروم کردن
jagger U الت کنگره سازی یادندانه سازی
ordnance plant U کارخانجات اسلحه سازی یامهمات سازی
dispossess U محروم کردن دورکردن
dispossess U از تصرف محروم کردن
estopel U امرخاصی محروم شود
dispossessed U محروم کردن دورکردن
dispossessed U از تصرف محروم کردن
dispossessing U از تصرف محروم کردن
dispossessing U محروم کردن دورکردن
dispossessor U ازتصرف محروم کننده
disseisin U محروم شدگی ازتصرف
dispossesses U از تصرف محروم کردن
dispossesses U محروم کردن دورکردن
cut off with a shilling از ارث محروم کردن
disinherits U از ارث محروم کردن
unvoice U محروم از صدا کردن
disinherit U از ارث محروم کردن
inalienable U محروم نشدنی لایتجزا
unsight U از دیدن محروم کردن
disinheriting U از ارث محروم کردن
unhouseled U محروم از عشاء ربانی
attaint U مقصر دانستن محروم کردن
dehumanize U از خصائص انسانی محروم شدن
ostracism U محروم کردن از حقوق اجتماعی
disendow U از عطیه محروم کردن نبخشیدن
unsex U از خواص جنسی محروم کردن
disbar U از شغل وکالت محروم کردن
mayhen U ازوسیله دفاع محروم کردن
dehumanizing U از خصائص انسانی محروم شدن
deprive the heirs of inheritance U وراث را از ارث محروم کردن
unseat U محروم کردن نماینده از کرسی
unseated U محروم کردن نماینده از کرسی
dehumanises U از خصائص انسانی محروم شدن
dehumanizes U از خصائص انسانی محروم شدن
dehumanized U از خصائص انسانی محروم شدن
unseating U محروم کردن نماینده از کرسی
ostracised U از حقوق اجتماعی محروم کردن
dehumanised U از خصائص انسانی محروم شدن
To be deprived of something . U از چیزی محروم شدن ( ماندن )
disestablishing U کلیسا را از ازادی محروم کردن
ostracizes U از حقوق اجتماعی محروم کردن
disestablishes U کلیسا را از ازادی محروم کردن
dehumanising U از خصائص انسانی محروم شدن
disestablished U کلیسا را از ازادی محروم کردن
disestablish U کلیسا را از ازادی محروم کردن
ostracized U از حقوق اجتماعی محروم کردن
unseats U محروم کردن نماینده از کرسی
ostracize U از حقوق اجتماعی محروم کردن
infamous U محروم از حقوق مدنی ترذیلی
ostracises U از حقوق اجتماعی محروم کردن
disfranchise U از حق رای یا انتخاب محروم کردن
ostracising U از حقوق اجتماعی محروم کردن
To cut somebody out of a wI'll. U کسی را از ارث محروم کردن
underprivileged U محروم از مزایای اجتماعی واقتصادی
ostracizing U از حقوق اجتماعی محروم کردن
ostracizing U ازحقوق اجتماعی و سیاسی محروم کردن
ostracising U ازحقوق اجتماعی و سیاسی محروم کردن
ostracised U ازحقوق اجتماعی و سیاسی محروم کردن
ostracized U ازحقوق اجتماعی و سیاسی محروم کردن
ostracizes U ازحقوق اجتماعی و سیاسی محروم کردن
ostracises U ازحقوق اجتماعی و سیاسی محروم کردن
declass U کسی راازطبقه اجتماعی محروم کردن
ostracize U ازحقوق اجتماعی و سیاسی محروم کردن
The referee put a boycott on him . U داور اورا از بازی محروم کرد
She has had many privations in her youth . U درجوانی از بسیاری چیزها محروم مانده
pre-treatment U عملیات مقدماتی و آماده سازی [مثل شستشوی پشم قبل از رنگرزی و یا آماده سازی دار جهت چله کشی]
one level address U سازماندهی فضای ذخیره سازی که هر نوع رسانه ذخیره سازی یکسان رفتار می شوند
formularization U کوتاه سازی ضابطه سازی
irritancy U پوچ سازی باطل سازی
imagery U مجسمه سازی شبیه سازی
subjugation U مقهور سازی مطیع سازی
lumpen U محروم شده از حقوق اجتماعی وسیاسی وغیره
disincorporate U ازامتیازات اصنافی یاشخصیت حقوقی محروم کردن
These trees deprive the house of light . U این درختها منز ؟ را نور محروم می کنند
erasable U 1-رسانه ذخیره سازی که قابل استفاده مجدد است . 2-ذخیره سازی موقت
disqualification U اخراج بازیگر یامربی و محروم شدن از بازی اینده
tantalises U وسپس محروم کردن کسی را دست انداختن سردواندن
tantalised U وسپس محروم کردن کسی را دست انداختن سردواندن
disqualifications U اخراج بازیگر یامربی و محروم شدن از بازی اینده
tantalizes U وسپس محروم کردن کسی را دست انداختن سردواندن
tantalize U وسپس محروم کردن کسی را دست انداختن سردواندن
tantalized U وسپس محروم کردن کسی را دست انداختن سردواندن
exclusion U اخراج بازیگر یامربی و محروم شدن از دوبازی اینده
save U ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
saved U ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
saves U ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
symmetrical compression U سیستم فشرده سازی که همان توان پردازش و زمان را برای فشرده سازی و از حالت فشرده در آوردن تصویر نیاز دارد
theft U بردن متقلبانه مال غیر به قصد محروم کردن دائمی مالک از ان
thefts U بردن متقلبانه مال غیر به قصد محروم کردن دائمی مالک از ان
sorts U الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sort U الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sorted U الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
hit U داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hitting U داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hits U داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
electronic U کامپیوتر دیجیتالی با قط عات الکترونیکی حالت ساده با CPU و حافظه اصلی و فضای ذخیره سازی و دستگاه ورودی / خروجی . که توسط قط عات الکترونیکی و مدارهای مجتمع پیاده سازی می شوند
dump U 1-دادهای که از یک وسیله به دیگری برای ذخیره سازی کپی شده است . 2-انتقال داده به دیسک برای ذخیره سازی . 3-چاپ محتوای کل یابخشی از داده در حافظه
Indeo U فناوری نرم افزاری ساخت Intel که به کامپیوتر امکان ذخیره سازی و اجرای تصاویر ویدیویی فشرده را میدهد با استفاده از روشهای نرم افزاری فشرده سازی
externals U روش مرتب سازی فایل حافظه جانبی مثل دیسک طبق منبع اصلی داده واز دیسک به عنوان حافظه جانبی حین ذخیره سازی استفاده میکند
external U روش مرتب سازی فایل حافظه جانبی مثل دیسک طبق منبع اصلی داده واز دیسک به عنوان حافظه جانبی حین ذخیره سازی استفاده میکند
lock out U تحریم کردن مستخدمین رااز مزایای استخدامی محروم کردن
rattening U محروم کردن کارگر فنی ازابزار کارش به منظورمجبور کردن او به پیوستن به اتحادیه کارگری
To tantalize someone . To keep someoneguessing . U دل کسی را آب کردن (سردواندن ،امیدوار وسپس محروم کردن )
disbarment U محروم کردن از حق وکالت دادگستری ممنوع الوکاله کردن
dispossess U ازتصرف محروم کردن بی بهره کردن
dispossessed U ازتصرف محروم کردن بی بهره کردن
dispossesses U ازتصرف محروم کردن بی بهره کردن
dispossessing U ازتصرف محروم کردن بی بهره کردن
disappoint U ناکام کردن محروم کردن
deprive U محروم کردن معزول کردن
cut off U قطع کردن محروم کردن
geld U بی تخمدان کردن محروم کردن
disappoints U ناکام کردن محروم کردن
divests U محروم کردن عاری کردن
divesting U محروم کردن عاری کردن
divest U محروم کردن عاری کردن
evacuate U ترک کردن محروم کردن
evacuated U ترک کردن محروم کردن
curtailed U محروم کردن قطع کردن
curtail U محروم کردن قطع کردن
depriving U محروم کردن معزول کردن
deprives U محروم کردن معزول کردن
evacuates U ترک کردن محروم کردن
evacuating U ترک کردن محروم کردن
curtails U محروم کردن قطع کردن
foreclosing U محروم کردن سلب کردن
foreclosed U محروم کردن سلب کردن
forecloses U محروم کردن سلب کردن
curtailing U محروم کردن قطع کردن
interdict U قدغن کردن محروم کردن
divested U محروم کردن عاری کردن
foreclose U محروم کردن سلب کردن
denationalize U از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalising U از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalizing U از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalises U از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalizes U از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalised U از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalized U از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
pavements U کف سازی
flection U خم سازی
individualize U تک سازی
idolization U بت سازی
individualizes U تک سازی
individualised U تک سازی
individualises U تک سازی
individualising U تک سازی
repk lection U پر سازی
individualized U تک سازی
individualization U تک سازی
individuation U تک سازی
individualizing U تک سازی
pavement U کف سازی
flooring U کف سازی
truncation U بی سر سازی
compaction U تو پر سازی
bridge building U پل سازی
padding U له سازی
local anasthesia U سر سازی
deflexion U خم سازی
retortion U کج سازی
retortion U خم سازی
stylization U مد سازی
bridgework U پل سازی
wording U عبارت سازی
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com